بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

ریشِ درازِ عقلِ کوتاه(مجموعه­ ی شعری حسیب احراری، عضو محترم بنیاد جهانی سبزمنش) در کانادا منشتر شد

ریشِ درازِ عقلِ کوتاه(مجموعه­ی شعر حسیب احراری، عضو محترم بنیاد جهانی سبزمنش) در کانادا منشتر شد

«ریشِ درازِ عقلِ کوتاه»مجموعه‌ی شعری حسیب احراری(عضو محترم بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش)  در 129 صفحه که در برگیرنده ۴۶  قطعه شعر میباشد، با رنگ و بوی طنزی و طرح جلد الیا تهمتنی از سوی نشر برمکیان در کشور کانادا به چاپ رسید.

به گزارش سبزمنش، این اثر با زبان‌ کنایه، تند و انتقادی از جهات مختلفی در مورد زهد‌بیزاری، ستیزمنشی در برابر ایده‌های بروز داده‌ شده‌ی غلط‌انگاران‌دینی و جن‌زدگی‌پنداری اجتماعی که در اثر کم‌دقتی و یا اسیرماندگی مردم در جبر بی‌سوادی یا به اثر دور نگه‌داشته‌شدن از کتاب، در آن گِل گیر کرده‌اند؛ سروده شده است.

خواننده در این سرایش‌شده‌ها طعم و لحن طنز را مزه می‌کند. طنز واژه‌ی زبان عرب و در مفهوم سرزنش یا همان طعن گفتن به فردی آمده است که در فارسی مزاح یا شوخی روایت می‌‌شود و در«لاتین»(ساتیرا)می‌آید که اسم آوند یا کاسه یا کوزه‌ی که در آن برای خداوندان، اشراف‌زادگان و نجیب‌‌‌پوران خویش غذا، میوه و شراب تهیه می‌نمودند.

آقای احراری می­ گوید:

طنز همیشه برای خندین نیست و من این بیت‌ها را با خون دل و دریایی از اشک بهم بافته‌ام! ارچند طرز نوشتار و مهارت من طنزنویسی نیست و قلم من در این هنری که پرداختن برایش خلاقیت خدادادی و توان استادی می‌خواهد، بیشتر تمرکز نبوده است اما خیره‌شدن به کژروش‌های درون‌جامعه‌ای و زیستن در محیطی یا مفازه‌ی که با گذر از هرکوچه و جاده‌ی آن هرلحظه چشم به فراگیرشدن غبار سمی و هلاک‌کننده‌ی پخش‌شده از اعتقادات غلط‌فهمی دینی؛ برمی‌خورد که سکوت و بی‌زبانی در برابرش کشنده‌تر و زهری‌‌تر از آن است؛ زبان به گویش این ابیات آورده‌ام و طنز بودن و نبودن آن را به داوری دوستان خواننده می‌سپارم.

هرچند که خدا ورد زبان تو روان است

دانم نه تو را عشق خدا در دل و جان است

 

تنها نه من از حیله‌ی بسیار تو حیران

از فتنه‌ی مکر تو خدا هم نگران است

 

کم ناز و نیازار و نزن نیش، نرنجان

چون بردن ایمان تو هم قید گمان است

 

صدسال اگر بر سر سجاده نشینی

بر دل ننشینی نه تو را حاصل آن است

 

ابلیس هم از زمره‌ی خوبان خدا بود

امروز سیه‌چهره‌ترین خلق جهان است

 

روزی تو هم از صومعه بیرون شوی شیخا

این دار مکافات و منافاتِ دیان است

 

صد موعظه گویی و یکی رام نگردد

تا در ته آستین تو این تیغ بران است

 

مغرور دو-سه دانه‌ی تسبیح چرایی

بر گردن هر ساحری این مهر گران است

 

آن سوره که در سینه سپردی و ندانی

آیات نیازردن و احسان و امان است

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.