بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

پروفسور امین به مناسبت درگذشت ابراهیم گلستان یادداشتی نوشت

پروفسور امین  به مناسبت درگذشت ابراهیم گلستان یادداشتی نوشت
ابراهیم گلستان، داستان نویس، فیلمساز و هنر شناس روز ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ در صدسالگی در لندن بدرود زندگی گفت. نامی با هیمنه و شخصیتی طراز اول، داستان نویسی صاحب سبک و اولین برنده جایزه ای اروپایی برای یک فیلم ایرانی.
من ابراهیم گلستان را اول بار نزدیک چهل سال پیش شبی در لندن در مهمانی  سیروس غنی در کوئیزگیت دیدم. مدتی کنار هم نشستیم و گپ زدیم. از خودم‌ گفتم که به رغم حقوق دانی و فلسفه خوانی، داستان نویسی هم کرده ام و روضه خوانی در خانه های نوساز مرا ساواک جمع کرده است. بعد نشانی ها دادم که خانواده اش را می شناسم.  اما او به کلی از خاستگاه خانوادگی اش فاصله گرفته بود.
پدرش سید تقی تقوی شیرازی از وعاظ معروف شیراز بود ومنبری گرم داشت. در جوانی نشریه ای هم با عنوان گلستان در همان شیراز  منتشر کرده بود و بنابر همین سابقه، پسرش ابراهیم ، خودش را به جای تقوی شیرازی، به گلستان نامبرداذ کرد. عموی ابراهیم گلستان، آبت الله  سید هدایت الله تقوی شیرازی در تهران در محدوده خیابان شهباز و نزدیکی های میدان خراسان امام جماعتی محترم و معتبر بود که نماز عید فطر  را در بیابان های دروازه دولاب می خواند و عموی مادر من میرزا اسماعیل عربشاهی از نمازگزاران مسجد او بود. یکی از پسر عموهای او سرلشکر تقوی شیرازی ( پدر خانم سرتیپ شاکر رئیس ستاد ارتش بعد از سرلشکر ناصر فربد) از صوفیان باصفای ذهبیه بود و من او را در خانقاه ذهبیه در سه راه امین حضور در محضر اعجوبه عصر حکیم شیرازی و نیز  در  پرورشگاه محمودیه در آب سردار در خیابان ژاله در مصاحبت حسن مخبر فرهمند، عیسی تاجبخش و پدرم دیده بودم.
با این پیشینه خانوادگی، کسی که در شناسنامه،  سید ابراهیم تقوی شیرازی نام داشت، با نام ابراهیم گلستان چنان تغییر و تحولی ذهنی و فرهنگی یافته بود که گویی از کره مریخ به لندن هبوط کرده است و اصل و نسب و خاستگاه خانوادگی و جغرافیایی اش هیچ ربطی به هویت و شخصیت او ندارد.
شبی شاهد بد و بیراه گفتنش به عالم و آدم بودم و بد دهنی حضوری اش با صادق چوبک در سر میز شام، مجلس را تلخ کرد. و آینها همه از روحی بلند و طبیعتی سرکش  و شخصیتی مستقل و مستغنی حکایت داشت که هر چه بر خاطرش می گذشت، بدون سانسور بر زبان می راند. ترسی از کسی نداشت، چنان جایگاهی برای خود قایل بود که هر کس هرچه درباره او‌ بیندیشد، نمی تواند او را از جایگاهش تنزل دهد.
رابط دیگر من با او ستار لقایی نویسنده و روزنامه نگار بود که در لندن چاپخانه داشت و اورا بزرگ می داشت و داستان هایش بخصوص اسرار  دره جنی را می ستود. بهترین اثر او همان مد و مه یعنی اثرش بود.
شهرت عام گلستان به دلیل عشق ممنوعه او با شاعره بزرگ فروغ فرخزاد بود. فروغ در کنار او و تحت تاثیر او به بلوغ ادبی و هنری رسید و تولدی دیگر پیدا کرد.من از روابط خصوصی آنها هیچ‌اطلاعی ندارم. با خواهرش پوران فرخزاد دوست بودم، اما فروغ را از نزدیک ندیدم.
خلاصه کلام. گلستان خیلی فرشته نبود، کسی را آنقدرها مهم نمی دانست که نازش را بخرد یا از نقد و نفرت او بر دامن کبریاس. گردی نشیند. تند خو. شاید بددهن و ستیزه جو بود. اما هرچه بود، نویسنده هنرمند بزرگی و انسان برجسته ای بود. روحش شاد و یادش گرامی
سیدحسن امین

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.