تماس: [email protected]
دلتنگ شدم، هوای من بارانی ست/ مهرنوش مستحقان زاده
دلتنگ شدم، هوای من بارانی ست/ مهرنوش مستحقان زاده
همپای بهار، مست و دلباخته ام
باسردی دست بادها، ساخته ام
نوروز من امسال تماشا دارد
جای سمنو، شراب انداخته ام
سخت است ضمیرمفرد”من”بودن
درحادثه ی عشق، تهمتن بودن
مردانه بجنگ، ارزشش رادارد
در قصر عزیزمصریان”زن”بودن
تاساعت گیج بی حیاراکُشتم
آرام شدم،ثانیه هاراکشتم
درلحظه ی صفرعاشقی بایادت
آن عقربه ی سربه هواراکشتم
درکوپه ی عشق، بیقراری مانده
دیوانه ای ازهمه فراری مانده
درذهن قطارخاطراتش بی شک
یک عکس قشنگ یادگاری مانده
دلتنگ شدم، هوای من بارانی ست
نم دار،شبیه ساحلی مرجانی ست
دریاوبلم،صدف صدف تنهایی
برگرد!خلیج سینه ام طوفانی ست
درجشن عروسی توپنهان آمد
ناخوانده ولی شبیه مهمان آمد
آدم برفی!آب شدی وقتی که
خورشیدبه حجله ی زمستان آمد
دیدارتویک معجزه ی آنی بود
این اول ماجرای ویرانی بود
افسوس که عشق،زیرآوارسکوت
آن کودک تنهای خیابانی بود
آن لحظه که ازآمدنت لبریزم
رگبارترانه های شورانگیزم
زنجیربلندآرزوهایم را
برگردن رویای تو می آویزم
هی طعنه به حال ورنگ وبویش نزنید
لطمه به غرور وآبرویش نزنید
می ترسدازاینکه بازعاشق بشود
زخم است دلم،نمک به رویش نزنید
درباورباغچه قرنطینه شده
باابرکبودیاردیرینه شده
این خاک که بوی نم باران دارد
سنگی ست که مبتلای آئینه شده
مهرنوش-مستحقان زاده
قلم تان توانا درود و مهر فراوان
درود
قلم تان پر رنگ باد